سایه ای در غبار
عنوان:
سایه ای در غبار
کد کالا:
اوستا، بعد از چای و کمی استراحت، دوباره مشغول بهکار شد. مجید سیمان را آماده میکرد و اوستا با ماله ماهرانه سیمانها را روی دیوار میکشید. ساعتی از شروع کار مجدد نگذشته بود که صدای در بهگوش رسید. پریسا دوان دوان بهطرف حیاط رفت. اوستا و مجید سرگرم کار بودند و پوریا معلوم نبود بهچه کلکی از زیرکار در رفته و بهاتاق بالا پناه بُرده بود. پریسا روسریاش را روی سر کمی مرتب کرد و بعد از آن که از بین آجر و سیمانها راهی برای رسیدن بهدر برای خود پیدا کرد، در را گشود. او همانطور که حواسش بهگوشهی شلوار خاکی شدهاش بود،
نویسنده:شابک:9789641930778
نوبت چاپ:اول
ناشر:علی
قطع کتاب:رقعی
نوع جلد:شمیز
تعداد صفحه:528
تیراژ:2000